تازه چه خبر؟ چهار شنبه 8 تير 1390برچسب:, :: 2:18 :: نويسنده : سکوت
به همین خاطر تمام دوستان و آشنایان و همسایگان خود را برای یکشنبه به منزلش دعوت کرد و البته نام تنها مرد بومی استرالیایی منطقه به نام دارل (Darel) هم در میان فهرست مهمانان وی بود. همه مهمانان سر ساعت به خانه آقای کلی آمدند و مهمانی در کنار استخر بزرگ منزل او شروع شد. روز فوق العاده ای بود و به همه خوش می گذشت که ناگهان آقای کلی با صدای بلند گفت: "من داخل این استخر بزرگ یک تمساح دو متری دارم و به کسی که بتواند با این تمساح مبارزه کند و زنده بماند، یک میلیون دلار جایزه می دهم." در حالی همه مات و مبهوت به آقای کلی و استخر زل زنده بودند، دارل به داخل استخر شیرجه زده و شروع به مبارزه با تمساح بزرگ کرد! تمساح به سمت دارن هجوم می برد و دارل انگشت خود را در چشمان حیوان فرو می برد، با مشت به بدن تمساخ می کوبید و پوست کلفت آن را وحشیانه گاز می گرفت! دم حیوان را می گرفت و هیکل بزرگ آن را با شدت به آب می کوبید و ... همه با دیدن دارل از این همه قدرت و جسارت او شگفت زده شده و با اضطراب منتظر دیدن پایان مبارزه بودند... تا اینکه بالاخره دارل موفق به کشتن تمساح شده و هیکل تمساح مانند ماهی ضعیف مرده ای روی آب افتاد و دارل پیروزمندانه و خسته از استخر بیرون آمد. آقای کلی به سمت دارل رفته و گفت: "خیلی خوب مرد، تو شرط را بردی. حالا من 1میلیون دلار به تو بدهکارم." اما دارل گفت: "نه قربان من این پول را نمی خواهم"! آقای کلی گفت: "خوب لااقل مبلغ نیم میلیون دلار را قبول کن." دارل: "نه قربان من پول نمی خواهم." آقای کلی: "پس بگذار برای تو ماشینی بخرم، مثلا یک پورشه..." دارل: "نه آقای کلی. من ماشین هم نمی خواهم." آقای کلی: "خوب پس چه می خواهی؟" دارل: "فقط می خواهم پدر آن عوضی را که مرا به داخل استخر هول داد، در بیاورید"!!!
نظرات شما عزیزان:
سلام
براي اينکه همه از پست هاي شما استفاده کنند بعد از گذاشتن کد در قالب وبلاگتان آدرس وبلاگ خود را ارسال کنيد
|
||
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب
|
||
![]() |